+ نوشته شده در شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 9:52 توسط محسن افوان
|
روزی که به دنیای مجازی اومدم فرش قرمزی پهن بود وهزاران هزار کاربر کلاه خود را به احترام من برداشته بودن واز آنجایی که می دانستند شخص شخیصی مثل من به زودی پله های ترقی را یک به یک طی خواهدکشید، کلاه های خود را تکان می دادند و سوت می زدند و کف. آن روز فهمیدم که دنیای مجازی فقط یک چیز کم دارد وآن باران است وهر چه به خود خواستم بفهمانم که دراین دنیا زمین را هیچ وقت خیس از باران نخواهی دید -باورم نیامد.